Wednesday, June 21, 2006

The Tough Choice!!!

نه خدائیش٬ اگه دو تا بلیط مجانی می دادن بهتون٬ یکی برای پرتقال-مکزیک و اون یکی برای ایران- آنگولا٬ کدوم بازی رو می رفتین ببینین؟

 . 

 Sunday, June 18, 2006

"مهمترين مسئله اى كه در دفاع از آقاى دايى مى بايستى مورد توجه قرار گيرد توجه به آفت هاى فرهنگى است كه در شكل گيرى رفتارهاى ما نقش اصلى را ايفا مى كند. مسئله اصلى كه از ديد داورى عموم دور مانده و يا كمتر به آن توجه شده است، اين است كه چنانچه هركدام از ما در موقعيت دايى بوديم احتمالاً گرفتار همان آفت خودخواهى، غرور، مسئوليت گريزى و خودبزرگ بينى مى شديم كه دامن على دايى را گرفت. بسيارى از ما سال هاست كه در ميدان مسئوليت و كار خود فقط قدم مى زنيم و در پروسه توليد و توسعه كشور نقش قابل توجهى نداريم."



دكتر يوسف مولايى، شرق

 . 

 Friday, June 16, 2006

The Fever

گرگ بدجنس صدایش را نازک کرد و گفت: "بچه ها، من مامانتون هستم. در رو باز کنین." شنگول می خواست در را باز کند که ناگهان حبه انگور پرید پشت در و داد زد: " اگه راست میگی بگو ببینم توی بازی دیشب ترینیداد و انگلیس اشتباه داوری توی نیمه دوم کجا بود؟!"

 . 

 Thursday, June 15, 2006

Yoggi & Yogga

"در فضای مجازی مستعار نویسی مانند یوگا روحتان را پرورش میدهد."

از کامنت گذاشته شده در یکی از وبلاگ ها

 . 

 Tuesday, June 13, 2006

Feeling Blue

در آبی کلیشوفسکی یه صحنه است که ژولی در کافه تنها نشسته و لبه یک حبه قند رو توی فنجان قهوه اش فرو می کنه تا قهوه به تدریج از قند بالا بیاد و قهوه ایش بکنه. کل ماجرا شاید 3-4 ثانیه بیشتر طول نکشه.

این عادت، معطوف کردن توجه به یه چیز کوچیک و جزئی-برای دور شدن از همهمه زندگی، خیلی به دل من نشست.

 . 

 Tuesday, June 06, 2006

The Mischievousness of Silence

The influence which the many virtues of Camilla exerted in imposing silence on Lothario's tongue proved mischievous for both of them, for if his tongue was silent his thoughts were busy, and could dwell at leisure upon the perfections of Camilla's goodness and beauty one by one, charms enough to warm with love a marble statue, not to say a heart of flesh. Lothario gazed upon her when he might have been speaking to her, and thought how worthy of being loved she was… He put a constraint upon himself, and struggled to repel and repress the pleasure he found in contemplating Camilla; when alone he blamed himself for his weakness, called himself a bad friend…*




* The Tale of Ill-Advised Curiosity, Don Quixote.

P.S: The Story Plot


 . 
   







  Feed

 Email

 April 2005
 May 2005
 July 2005
 August 2005
 September 2005
 October 2005
 March 2006
 April 2006
 May 2006
 June 2006
 July 2006
 September 2006
 October 2006
 November 2006
 December 2006
 January 2007
 February 2007
 March 2007
 April 2007
 May 2007
 June 2007
 July 2007
 August 2007
 September 2007
 October 2007
 November 2007
 December 2007
 January 2008
 February 2008
 March 2008
 May 2008
 June 2008
 July 2008
 August 2008
 September 2008
 October 2008
 November 2008
 December 2008
 May 2009
 June 2009
 September 2009
 October 2009
 November 2009
 December 2009
 January 2010
 February 2010
 March 2010
 April 2010
 May 2010
 June 2010
 July 2010
 August 2010
 September 2010
 October 2010
 February 2011
 March 2011
 April 2011
 January 2012
 May 2013
 October 2013
 January 2014
 February 2014
 March 2014
 April 2014
 June 2014
 August 2014
 December 2014
 January 2015
 March 2015
 April 2015
 May 2015
 June 2015
 
  Email: 2bareh[AT]gmail[DOT]com    

Powered by Blogger