Wednesday, August 10, 2005

Left To The Home at The End of The World

آدم‌ها یکی یکی دارن می‌رن. و من چقدر از این رفتن‌ها و موندن‌ها دلتنگ می‌شم...

دیشب که بدو بدو رفتم یه چند دقیقه‌یی ببینمشون٬ پسرک باز لایت‌یرشو آورده و نشونم می‌ده. بعد٬ معلق زدن رو بارفیکس خود- یاد گرفته شو به نمایش گذاشته. دخترک که تازه زبون باز کرده٬ از سر و کولم بالا میره و خنده‌های بلند می‌کنه. راجر که هنوز کلی از کاراش مونده٬ برامون پشت سر هم درینک درست می‌کنه و با من و ب.. مشغول شده به تعریف. آنیتا وسط جمع کردن اسباباشون٬ منو کشیده یه کنار و از برنامه‌هام می‌پرسه. همون‌جا وسط این همه شلوغی٬ بزرگ‌ها شام می‌خورن و کوچیک‌ها بازی‌شونو می‌کنن و من هم که همه جا حضور دارم. همین جوری تا نیمه‌های شب ادامه می‌دیم.

دلم برا خیلی چیزا تنگ می‌شه. برای شیطونی‌های پسرک٬ فارسی-انگلیسی حرف زدنش و اینکه هر جا منو می‌دید٬ داد می‌زد: "اِ٬ عمو ... م اینجاست!" بعد هم می دوید طرفم که هاگ کنه. برا دخترک که شادترین بچه‌ایه که من تا به حال دیدم. در عین حال کلی ناز دخترونه داره. یه هلوی کامل به معنای واقعی. برای راجر که می‌دونه رفاقت یعنی چی. در طول این همه سال٬ دور و نزدیک همیشه معرفت داشته و همیشه هوای منو. برای آنیتا که از رگ گردن نزدیک‌تره. همیشه مراقب منه و نگرانم. جز معدود دخترهاییه که من بهشون می‌گم near perfect. دلم برای مهمونی‌هایی که می‌گرفتن تنگ می‌شه٬ که با همه مهمونی‌های اینجا فرق می‌کرد. برای رستوران رفتن‌هامون که همه‌مون خوره رستوران های خوب و جدید بودیم. دلم برای همشون تنگ می‌شه.

پ.ن: توی راه برگشت٬ نه که با اون یکی ماشین بودم٬ توی تاریکی اولین نواری که تو داشبرد به دستم رسید رو برداشتم و گذاشتم٬ که خوند: "...Amor mio, amor mio por favor, Tu no te vas, Yo cuentare a las horas". عجب دنیاییست نازنین...

 . 
   







  Feed

 Email

 April 2005
 May 2005
 July 2005
 August 2005
 September 2005
 October 2005
 March 2006
 April 2006
 May 2006
 June 2006
 July 2006
 September 2006
 October 2006
 November 2006
 December 2006
 January 2007
 February 2007
 March 2007
 April 2007
 May 2007
 June 2007
 July 2007
 August 2007
 September 2007
 October 2007
 November 2007
 December 2007
 January 2008
 February 2008
 March 2008
 May 2008
 June 2008
 July 2008
 August 2008
 September 2008
 October 2008
 November 2008
 December 2008
 May 2009
 June 2009
 September 2009
 October 2009
 November 2009
 December 2009
 January 2010
 February 2010
 March 2010
 April 2010
 May 2010
 June 2010
 July 2010
 August 2010
 September 2010
 October 2010
 February 2011
 March 2011
 April 2011
 January 2012
 May 2013
 October 2013
 January 2014
 February 2014
 March 2014
 April 2014
 June 2014
 August 2014
 December 2014
 January 2015
 March 2015
 April 2015
 May 2015
 June 2015
 
  Email: 2bareh[AT]gmail[DOT]com    

Powered by Blogger