Finita la ...
توی
خرمگس اتل ليليان وينچ٬ شخصیت اصلی آخرهای داستان و بعد از مدتها بالاخره تصمیم میگیره که دفعه بعد که جما رو میبینه حرفهاشو بزنه. برای همین لحظه آخرِی که از خونه جما خارج میشه٬ روی یه کاغذ مینویسه: " همه چیز رو آن جا خواهم گفت." و کاغذ رو روی میز میذاره. اما از بدِ حادثه٬ به دست سربازهای اتریشی دستگیر میشه و دیگه هیچ وقت فرصت نمیشه اون رو ببینه. خیلی خیلی بعد٬ یه نامه کوتاه به دست جما میرسه که اینجوری شروع میشه:
"سپيده دم فردا تيرباران خواهم شد . بنابراين اگر بخواهم طبق قولی كه دادهام همه چيز را به تو بگويم، بايد هماكنون بگويم..."
بعضی حرفها گفتنین. نه نوشتنی و نه پست کردنی. اما گاهی این "باشه بعدن"ها فرصت گفتنشون رو میکشه. اگه و وقتی هم که گفته بشن٬ دیگه طعمشون عوض شده.
Link .