Blue Dream
"رفته بودم دیزین اسکی. با کلی دوست و آشنا. هیچکدوممون چوب و کفش اسکی نداشتیم. گفتند باید با تله کابین بریم ایستگاه اول اجاره بکنیم. رفتیم بالا. هیچکس نبود جز یه آقایی با ۵۰-۱۰۰ تا چوب اسکی. همه بچهها چوبی که میخواستند گیر آوردن و پاشون کردند و رفتند. من چندتایی رو امتجان کردم اما هیچکدون به دلم نچسبید. بعد دیدم آقاهه نیست. تله کابین نیست. فقط منم و کوه کوه برف و چندتا چوب اسکی که هیچکدوم اندازه پام نیست. تنهای تنها."
خواب عجیبی بود، اون هم بعد از وقایع امروز و دیدن دوباره آبی کلیشوفسکی
Link .
0
Comments