"تو چه میخواهی از خودت؟ تکليفت چيست؟ اصلا مجاز و استعاره و اين پَرت و پَلاها ...! ببين عزيزم اصلا چرا آمدی ... وقتی میدانستی پايانِ راه ... پُر از سوال و احتمالِ تهديد است؟! از کی، از کجا، از چه کسی ...؟ همين حرفها! هيچ، بزن زيرِ هر چه گفتهای هرچه شنيدهای، هرچه ديدهای هرچه خواندهای، هرچه از هرچه از هرچه ...! بگو من نبودم و برای همیشه برو ...."