|
|||||||
Monday, November 27, 2006
Curb Your Enthusiasm About Friends
نه که این روزها تب سریال فرندز در وبلاگها بالا گرفته و طرفدار زیادی پیدا کرده و نه که من از رو تجربه فرندزبینی سالها پیش خودم فکر میکنم که بعد از یه مدت دیدنش، شخصیتهاش عادی میشن و به خاطر عمق یک سانتیشون و شدیدن قابل پیشبینی بودنشون، جکهاشون تکراری میشه و اصولن هر ببینده فرندز بعد از دیدن یکی دو فصل، خودش میتونه یه پا نویسندهش بشه و نه که کانال 1 چندتا سریال خوب رو شروع کرده پخش کردن، یک دفعه حس خود-راهنما-بینی من گل کرد و میخوام چندتا از این سریالها رو جهت رفاه خوانندگان این وبلاگ و ارتقا فرهنگ سریالـآمریکاییـبینی معرفی کنم که شاید خدمتی به خلق سیتکام-بین کرده باشم: 1) Seinfled: یک سیت-کام بقول خودش درباره هیچ (a show about nothing) که یه کمدی موقعیت محشره. چهارتا کارکتر اصلی داره که در موقعیتهای خندهدار و بشدت احمقانهای گیر میکنند و راهحلهای "همینه"ای ارائه میدن. چندین کارکتر جانبی هم داره که عمق شخصیتی هرکدومشون به همه آدمهای فرندز میارزه. یه چند اپیزود طول میکشه تا بفهمین چی به چیه. ولی طنزش حرف نداره. فرهنگ امریکایی و وقایع مختلف روز رو به مسخره میگیره و کلی هم شادتون میکنه و کم هم پیش نمیآد که از خنده اشک از چشماتون جاری نشه. 10 سالی هم بود که اجرا میشد و از بس محبوب بود، سالهای آخر هر هنرپیشه اصلیش برای هر قطعه 1 میلیون دلار دستمزد میگرفت (فرندزیها هم البته بعدها به همین نرخ رسیدن). خلاقیت نویسندههاش در ایجاد کردن موقعیتهای کمدی مثال زدنیه. 2) Curb Your Enthusiasm: لری دیوید نویسنده ساینفلد این سریال مستندگونه رو از زندگی خودش درست کرده. یه کمدی خیلی متفاوت که آدمها حرف هایی رو که تو ذهنشونه میزنن و از مودب بودن ظاهری و رعایت کردن حال همدیگه خبری نیست. خیلی جاها دوربین رو دسته و از نمایشنامه نوشته شده و اسکریپت و این چیزها خبری نیست. برای همین یه کمدی بشدت متفاوت و کمی تیرهس که از هنرپیشه های واقعی هالیوود هم در نقش خودشون استفاده میکنه. اگه از خندههای تماشاگران سیتکام در حین ضبط و فضاهای بسته و آپارتمانهای یکطرفه و دکورهای توی استودیو خوشتون نمیآد یا فکر میکنین همه این شوها شبیه هم و مصنوعی هستن، این یکی شاید جذبتون بکنه. 3) ْسوپرانوز: یه سریال جدی در مورد یک خانواده مافیا در نیوجرسی امریکا. اما این سریال بشدت با پدرخوانده و امثالهم فرق میکنه. خانواده و آدمهای سریال بغیر از مافیا بودن مشکلاتی مشابه مشکلات دیگران دارند و روابط خانوادگی و دوستی و کاری رو خیلی واقعی نشون میده. بیشتر لذتی که من شخصن از این سریال بردم ( و میبرم) اینکه که تونی شخصیت اصلی که رئیس مافیا هم هست، بر حسب غریزه از روشهای مدیریتی مدرن استفاده میکنه و از نحوه رفتارش میشه نقاط قوت و ضعف یک مدیر رو بخوبی دید و ازش کلی یاد گرفت! خلاصه اگه Channel One رو بدون پارازیت میگیرین، این سه تا رو از دست ندین که شاید عاقبت بهخیر بشین. Link . 7 Comments
Comments
من فکر نمی کنم انقدر پیر باشیدا دارم صرفا به عنوان دایرةالمعارف سریال امریکایی رجوع می کنم بهتون .. ما یه استاد جامعه شناسی گول تقریبا پیر دوست داشتنی داشتیم که یه بند می خواست یه قسمت از
Honey Mooners رو (که انگار یه سریال کمدی موقعیت امریکایی اواسط دهه ی پنجاهه )به خوردمون بده .. اما قسمت نشد .. یه وقتاییم یهو یاد یه تیکه هاییش می افتاد و چون قابل تعریف نبود یا حوصله نداشت خودش با خودش می خندید خلاصه می خواستم ببینم شما اطلاعات بیشتری دارید یا مثلا علاوه بر بالا بردن سطح فرهنگی خدمات بیشتری مثل تاریخچه و آرشیو هم ارائه می دید یا نه اتفاقا بامزگی فرندز به همینه که می تونی حدس بزنی چی میگن و چی می شه و ذوق کنی یه عامل خوشحال کننده ش هم اینه که این شخصیت های با عمق یک سانتش شدیدا شبیه آدمای دورو برمونن و عادی شدنشونم اصلا بد نیست چون فکر می کنی دوستای واقعیتن مخصوصا برای آدم حقیقی گریزی مثل من که آدمای توی صفحه ی جادو جایگزین فک و فامیل و دوستام می شن تازه من هی فکر می کنم ممکنه توی سی سالگیم هم انقدر تعطیل باشم مثلا و خوشحال می شم که حتما هم قرار نیست سی سالگی جدی ای داشته باشم | 11:50 PM |
Those 4 girls teach you alot about the different types of American girls!! All of those four shows are awesome.
Exactly ! mere truth. specially about "being predictable"
I think watching "friends" in Iran to a large extent is a fad & to be honest a kitsch fad. friends never will become a cult while there are lotsa good stuff out there: the Simpsons Frasier M.A.S.H Seinfeld South Park those british black comedy series ... | 5:29 AM |
mbc4 ham pakhsh mikone hamashun ro !
vali man 1 pishnahade behtar daram ke mtv ro negah koni pimp my ride date my mom dismiss roomraider inha haiajanesh bishtare be khosus making the band! | 10:10 AM |
خوب عرض شود که:
1) یرماجان شرمنده، اسپن لایف من دیگه به هانی مونرز و روزهای زندگی و اینها نمی رسه متاسفانه. حتی اسمشم نشنیده بودم. بعد اگه آرشیوی بخواهی ساینفلد رو تقریبا کامل بلدم. کمی سیمپسونز و ...و همین. ولی خب من اصولن آدم سریال بینی نیستم. بعد هم اشتباه نشه. من خودم فرندز که همون اولش که شروع شد به پخش شدن هر پنج شنبه ها می دیدمش. الان هم هر از گاهی که از جلو تلویزیون رد میشم و پخش میشه می بینم. دیدنش و دوست ئاشتنش که بد نیست. اما این موجی که راه افتاده جالبه برام. اینکه روز به روز همه مون داریم می شیم فرندز که هاها قبول دارم شدیدن! 2) علی ظاهرن داره به اون پی نوشتی اشاره می کنه که یه لحظه نوشتم و بعد دیدم نچسب بود پاکش کردم. ارجاعی بود به س.ک.س اند سیتی جهت اطلاع عموم. 3) هومر جان فکر کنم ارجاعهای فرهنگی در محبوب شدن یه سریال و حتی نحوه محبوب شدنش تاثیر داره. مثلن سیمپسونز پره از این نوع ارجاع ها به پاپ کالچر امریکایی که شاید مخاطب ایرونی همه اونها رو نگیره. در صورتی که فرندز از این گونه ارجاعها خیلی کم داره. این می شه همون ظرایف تفاوت های فرهنگی و در جریان بودن یک فرهنگ و الخ. ایرونی امریکانشین هم ارجاع های برره ای ذو نمی گیره. یا مطمئنم مثلن شخص من خیلی از این نوع ارجاعها رو در یک شو انگلیسی نمی گیرم و طبعن از دید یه انگلیسی خیلی هم بی سلیقه به نظر میآم. 4( سان جان هاها، ول سد!! این موج مزخرف "ریلیتی تی وی" چقدر راحت ملتی در امریکا و بعدش در اروپا و خاور دور و حتی همین خاورمیانه سرکار گذاشت. آخر ابتذال! Once Again | 3:11 PM | Link
اتفاقاً من هم تعریف اینفیمس رو زیاد شنیدم، اگر گیر آوردم، چشم :-)
بعد به توصیه قبلی شما مبنی بر دیدن سوپرانوز عمل کردیم، فعلاً که با یک قسمت دیدنش چیزی دستم نیامده. در مورد گزینهی دوم هم باهات موافقم، این خندهها و آه کشیدنهای تماشاگران بعضی اوقات بدجوری روی اعصاب میره، من هم اصلاً برای همین جذب این سریال شدم. | 4:34 PM |
من واقعا" متاسفم برای آنها که فکر میکنند فرندز رو بعد از نه بار دیدن خسته میشوند.من فقط دو جمله میگم
هیچ کدومتون به اندازه من سریال آمریکایی ندیدید و وقتی میگم هیچکدومتون منظورم از سریالهای ده هشتاد تا دو هزار و هشته. | 12:12 AM | |
Feed April 2005 May 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 May 2007 June 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 May 2008 June 2008 July 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 May 2009 June 2009 September 2009 October 2009 November 2009 December 2009 January 2010 February 2010 March 2010 April 2010 May 2010 June 2010 July 2010 August 2010 September 2010 October 2010 February 2011 March 2011 April 2011 January 2012 May 2013 October 2013 January 2014 February 2014 March 2014 April 2014 June 2014 August 2014 December 2014 January 2015 March 2015 April 2015 May 2015 June 2015 |
||||||
Email: 2bareh[AT]gmail[DOT]com |