|
|||||||
Sunday, April 29, 2007
ٌThe Things That Matter To Us
برای فروغ که میخواهد از روزهایم بداند: - هشت صبح روز جمعه است. با عجله میرانم به فرودگاه. شب قبلش تا 2 صبح بیدار بودم و تازه همان وقت بود که زنگ زدم ساعت پرواز را از 7 انداختم به 9. الان هم دیرم شده و صبجانه نخورده راه افتادم. میدانی چه خوابی دیدم آن شب؟ خانهمان را در تهران اجاره داده بودیم. من اتاقی را از آقای ن- همان مدیر مالیمان- در خانهشان موقت اجاره کرده بودم. خانهشان در میدانی بود شبیه میدان شعاع. من میخواستم پیاده به کافه سنایی بروم. اما با خودم فکر میکردم که چرا از شماها هیچکدام خبری نیست و من تنها ماندهام. میدانی، آن لحظه که عکس پیرمردها را کنار در ورودی موزه هنر متروپلیتن میگرفتم، دقیقن به این فکر میکردم که هیچ بعید نیست که من هم روزی مثل آنها شوم. تنهای تنها. اگر این تنهایی که امروز هست تا آنجا ادامه پیدا کند، دیگر فرقی نمیکند که آن زمان کجا باشم، میدان شعاع یا دهکده مکزیکی کنار اقیانوس آرام یا موزه هنری متروپلیتن منهتن. همه یکیاند. Link . 6 Comments
Comments
مي داني ايرج.. هزينه متفاوت بودن و متفاوت فكر كردن بسيار بالاست.. شايد كمي هم ناعادلانه باشد..
همه ما چه تو كه آنجايي و چه بقيه مان به اين فكر مي كنيم كه روزي شايد يكي از آن دو پيرمرد باشيم.. كسي چه مي داند؟ ممكن است خوش شانس باشيم و ة آن هم نرسيم. :). راستش من كه ترجيح مي دهم اگر روزي به آن شدت از تنهايي رسيدم، آن روز را نبينم.. تنهايي ترسناك است. بد نيست درباره زندگي غير متفاوت با همه آدمها باز نگري كنيم. | 2:25 PM |
tanhaye chizi nist ke be in rahati be dast biad
va vaghti ke be dast umad be rahati az dast emishe dadesh! taghriban mese zajr kosh shodan hast! | 3:51 PM |
می گم که ایرج توی این عکسه برای این پست گذاشتی من اون زن موسفیده خواهم بود؟
خیلی غم انگیزه که. :( کاش یه پیرمرد موسفید هم لااقل کنارم بنشینه اون موقع | 9:44 PM |
بعد از مدتها چشمم به جمال نوشته هات روشن شد....و خبر نداشتم که دوباره داری می نویسی ناقلا...فعلا همین مطلب آخرت رو خوندم که و باید سرفرصت بقیه رو بخونم و دلایل برگشتنت به آمریکا رو...ولی وقتی شنیدم که داری بر میگردی ناراحت شدم...نه اینکه چرا تصمیم گرفتی برگردی...حدس من این بود که این مملکت و شرایطش بالاخره کاری کرد که حس کنی نمیتونی اینجا ادامه بدی و رفتی و این نارحتم میکنه...و احمدی نژاد کماکان می فرماید!! که فرار مغزها نداریم!!! موفق باشی...
|
Feed April 2005 May 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 May 2007 June 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 May 2008 June 2008 July 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 May 2009 June 2009 September 2009 October 2009 November 2009 December 2009 January 2010 February 2010 March 2010 April 2010 May 2010 June 2010 July 2010 August 2010 September 2010 October 2010 February 2011 March 2011 April 2011 January 2012 May 2013 October 2013 January 2014 February 2014 March 2014 April 2014 June 2014 August 2014 December 2014 January 2015 March 2015 April 2015 May 2015 June 2015 |
||||||
Email: 2bareh[AT]gmail[DOT]com |