A Joke On Me
آدم ِ تنها که مریض میشود، تازه میفهمد که چقدر تنهاست. وقتی که از زور درد نمیتواند از تختاش بیرون بیاید. وقتی کسی نیست که به او یک لیوان آب بدهد. آدم ِ تنها در این موقعها میفهمد که پیدا نبودن او را به حساب بیمعرفتیاش میگذارند. همین وقتهاست که هر قدر هم به تلفناش خیره شود، باز تلفن زنگی نمیخورد. آدم ِ تنها این موقعهاست که به خودش میگوید: خوب شد شمارمو نداره. وگرنه بعد از شیش ماه که زنگ میزد ببینه چرا گم و گور شدم، آقاهه جوابشو میداد "کی؟ آها، فلانی؟ ایشون نمیتونن بیان پای تلفن، چون ششماهه که مردن." آدم ِ تنها این موقعهاست که در تنهایی خودش، از تنهایی خودش، برای خودش جوک میسازد.
Link .
3
Comments