Wednesday, September 24, 2008

آرزو‌های بزرگ

خبر خوب اینکه سخنرانی آقای برنده جایزه فیزیک نوبل درست بعد از جلسه من بود و اگر جلسه را یک کم زودتر جمعش می‌کردم، می‌رسیدم بروم به سخنرانی‌اش. خبر بد اینکه جلسه نیم ساعت بیشتر طول کشید!

خبر خوب اینکه به نصف سخنرانی رسیدم و هنوز داشت در مورد تئوری یونیفیکیشن و آزمایش ال‌اچ‌سی و ارتباطشان صحبت می‌کرد. خبر بد اینکه نصف بیشتر حرف‌هایش را نفهمیدم!

خبر خوب این که الان یک کتاب امضا شده از یک برنده جایزه نوبل دارم. خبر بد اینکه سی دلار بابت این کتاب پیاده شدم!

خبر خوبِ هیجان‌انگیز اینکه این آقا بخاطر تئوری که در 21 سالگی در زمان تحصیل توی پرینستون داده برنده جایزه نوبل شده! البته بعد از سی و یک سال این جایزه را دادند به‌اش . و خبر افسرده‌کننده اینکه وقتی ما 21 ساله بودیم، انرژی‌مان را سر چه مسائل پیش و پاافتاده‌ای، توی دانشگاه در ایران، هدر می‌دادند!

(حالا نه که اگر پرینستون بودیم چیزی می‌شدیم، تازه رشته فیزیک هم نبودیم و احتمالن همه‌اش پا می‌شدیم می‌رفتیم نیویورک علافی، اما بالاخره!!)

 . 
Comments
khosh be halet

Anonymous Anonymous | 8:06 AM | Link   

من هنوز گاهی غبطه میخورم به این آدمها اما حالا دیگه مطمئنم که اگه روی صندلی های ام آی تی هم بدنیا میومدم همین ولگرد سربه هوایی میشدم که حالا هستم. نوبل و اینا خوبه اما بهتره که اونا بگیرنش و ما همچنان ول بگردیم و فیلم ببینیم و کتاب بخونیم. نه؟

Anonymous Anonymous | 4:38 PM | Link   

از وقتي كه ديس بي‌صاحاب مانده هوم رو خوندم مدام اين جمله رو با خودم تكرار مي‌‌كنم
ديشب اين‌قدر گفتم كه
امروز صبح بيدار شدم فكر كردم برات بنويسم "بي‌صاحاب مونده مملكت
ما هم توش مونديم

Blogger Unknown | 10:15 AM | Link   

خوبها به بدها می ارزید ...

Anonymous Anonymous | 8:51 PM | Link   

هه مینا جان، خوب شد که حداقل این پست یه کمکی کرده :D

Blogger Once Again | 10:54 AM | Link   

بهناز روی صندلی ام ای تی نشستن اتفاقن سخت نیست. جایزه نوبل گرفتن اما چرا. کتاب خوندن هم خوبه فیلم دیدن هم، اما گاهی به نطر می‌آد روشنفکر جهان‌سومی فکر می‌کنه اگر چهارتا کتاب خوند و دوتا بحث روشنفکری کرد کلی پیشرفت کرده. بعد حتی به آدمهایی که موفقیت علمی دارند با نگاه تریویال نگاه می‌کنند!

Blogger Once Again | 10:58 AM | Link   

من نمیدونم که این رسم این مملکته که توش روشنفکرا، دانشمندا رو قبول ندارن و دانشمندا، روشنفکرا رو مسخره میکنن یا همه جا اینجوریاست؟ تازه آخرشم میفهمی که اینجا هیچ کس نه اونقدری دانشمنده و نه اونقدری روشنفکر. من واقعن غبطه میخورم به آدمایی که یه کاری میکنن ولی خب بعضیام تنبلن دیگه یا مثلن سربه هوان و این اصلن معنیش این نیست که روشنفکرترن!!!

Anonymous Anonymous | 9:04 PM | Link   

بهناز، والا تا اون جایی که من دیدم همه جا یک کم هم دیگر رو به شوخی می‌گیرند، اما احترام همه سر جاش هست. در کشورهایی که محدودیت نیست و آدمها به خاطر علاقه و پشتکار خودشو به جایی رسیدن، حالا چه علم، چه هنر، چه روشنفکری، این جوری نیست که یک گروهی به بقیه لوک دان نگاه کنند. اما برای جامعه‌ای که فرصت‌ها محدوده و همه چیز مسابقه س، یک مقداری از این نوع نگاه به گمانم از حسادت می‌آد. از اون طرف هر وقت رشته ای مد میشه، اغراق میشه در اهمیتش و نگاهی که مردم دارن بهش.

من خودم فکر می‌کنم که تقریبن هر کسی در هر کاری که بخواد می‌تونه خوب بشه اگر پشتکار کافی داشته باشه.

Blogger Once Again | 8:03 AM | Link   

خوب به گمانم با همه ی این حرفهای آخرت موافقم. یعنی هیچ یک چیزی این روزها خیلی توی ذوقم میزند و آن هم این که ما چقدر با حسرت زندگی میکنیم و حسرت زده ها حتی اگر دنیا را داشته باشند خوشبخت نیستند برعکس کسی که خودش مالک لحظه لحظه ی زندگیش بوده و اگر خوشبخت نشده چیزی از کسی طلبکار نیست..

Anonymous Anonymous | 12:58 AM | Link   

   







  Feed

 Email

 April 2005
 May 2005
 July 2005
 August 2005
 September 2005
 October 2005
 March 2006
 April 2006
 May 2006
 June 2006
 July 2006
 September 2006
 October 2006
 November 2006
 December 2006
 January 2007
 February 2007
 March 2007
 April 2007
 May 2007
 June 2007
 July 2007
 August 2007
 September 2007
 October 2007
 November 2007
 December 2007
 January 2008
 February 2008
 March 2008
 May 2008
 June 2008
 July 2008
 August 2008
 September 2008
 October 2008
 November 2008
 December 2008
 May 2009
 June 2009
 September 2009
 October 2009
 November 2009
 December 2009
 January 2010
 February 2010
 March 2010
 April 2010
 May 2010
 June 2010
 July 2010
 August 2010
 September 2010
 October 2010
 February 2011
 March 2011
 April 2011
 January 2012
 May 2013
 October 2013
 January 2014
 February 2014
 March 2014
 April 2014
 June 2014
 August 2014
 December 2014
 January 2015
 March 2015
 April 2015
 May 2015
 June 2015
 
  Email: 2bareh[AT]gmail[DOT]com    

Powered by Blogger